محمد طاهامحمد طاها، تا این لحظه: 12 سال و 11 ماه و 14 روز سن داره

◕‿◕قلب مادری◕‿◕

ده ماهگیت مبارک گل همیشه بهارم

  ده شاخه گل رز تقدیم به تو که ده ماه با تمام کوچکیت دنیای بزرگ من شدی   ده شاخه گل مریم هدیه به توکه ده ماه مرا از تنهایی درآوردی وبا لبخند  های زیبایت معنی عشق را به من فهماندی   ده شاخه گل زنبق نثارتو که ده ماه چون گلی در باغ دلم نشستی وطراوت وشادابی را برایم ارمغان آوردی   ده شاخه گل نرگس هدیه به تو فرشته کوچکم که ده ماه  درکنارم  خندیدی ولذت مادر بودن را به من چشاندی   ده شاخه گل اقاقیا روی سرکوچکت میریزم که ده ماه است برکت را به  ...
29 اسفند 1390

دوستان بهارتون مبارک

بوى بهار می‌آید، بوى نوروزى پرشکوفه،  هواى تازه ی این روزها و جوانه‌هاى روییده بر شاخه‌ها گواه رسیدن بهار است . بهار در ترانه ،احساس قصّه ی ماندگاریست،   تولدیست در سرای زیبای عاطفه و شعریست در سایه ی روشن مهر .   می توان نبض امید را در سرزمین شکفتن احساس کرد و گل واژه ی ایام را در گذر گاه خاطرات به یاد آورد . بهار نغمه ی موزون باران است ,  جرعه ای از ترنّم آبی عشق , روحی است که دل را در ساحل حضور به خلوت می آراید .  نسیم مهر در کوچه های محبّت نوید عشق می دهد  و آهنگ نفس های بهار , ...
29 اسفند 1390

تبریک به پسرم

      دوباره معجزه آب و آفتاب و زمين شکوه جادوی رنگين کمان فروردين شکوفه و چمن و نور و رنگ و عطر و سرود سپاس و بوسه و لبخند و شادباش و درود دوباره چهره نوروز و شادماني عيد دوباره عشق و اميد دوباره چشم و دل ما و چهره های بهار     طاها عزیزم اولین بهار زندگی را به شما گل پسرم تبریک میگم ...
29 اسفند 1390

بدون عنوان

                           ٢٥ اسفند ماه سه ساله که از آغاز زندگی من ومحمد جان میگذره.    توی این سه سال خیلی چیزها یادگرفتیم:  یادگرفتیم با هم باشیم عاشق هم باشیم همیشه کنار هم باشیم همیشه به یاد هم باشیم بی هم حتی یک لحظه هم نباشیم...     همسرم: 3 سال از با هم  بودنمون گذشته و من هروز بیش از پیش ...
29 اسفند 1390

خبرهای جدید

سلام سلام سلام. من اومدم با کلی خبره خوبه خوب. اول از همه اینکه دوست خوبه نی نی وبلاگیمون بازم ما رو شرمنده کردن و یه تقویم خوشگل موشگل برای طاها گلی ما ساختن که با این کار پارسا جووون و مامانش تعداد تقویم های طاها گلیمون به دو تا رسید. این آدرس وبلاگشه: http://www.parsaa90.niniweblog.com عکس دومین تقویمتم تو ادامه مطلب برات میزارم. خبر دوم اینکه طاها گلی دیروز یه مسافرت یه روزه رفت که خیلی هم پسره گل و خوبی بود و اصلآ اذیتمون نکرد. طفلکی بچم میدونست باباش پیشش نیست همش برای خودش زمزمه میکرد بابا بابا بابا بابا. خبر سوم اینکه تقریبآ خریدهای عید طاها جوووون داره تموم میشه به محض تموم شدنشون عکسهاشو برات...
22 اسفند 1390

اولین شب یلدای طاهاییییییییییییییییییی

دونه ی انار من   و پاییز ثانیه ثانیه میگذرد یادت نرود اینجا کسی هست که به اندازه تمام برگهای رقصان پاییز برایت آرزوهای زیبا دارد هزار ب وسه و زمزمه عاشقانه را نثارت میکنم تا شب ایرانی فرارسد هندوانه رویایت شیرین...انار موفقیت هایت پردانه...پسته خاطراتت خندان...قصه زندگیت خوش و عمرت چون اولین شب زمستانی بلند   یلدا مبارک پسر بهاری من    عزیزتر از جانم   یلدای 89 چه طولانی...پر از دعا و ارزو...وانتظار..برای من هر روزش  یلداهای تمام نشدنی بود   و امسال روزهای با تو بودن چه زود و پرخاطره میگذرد......
22 اسفند 1390

من

من همون دختر كوچولو ام كه روزيكه خدا رحمتش رو از آسمون فرو ميفرستاد پا به اين دنيا گذاشتم ...   من همون دختر كوچولو ام كه لحظه هاي متمادي به مورچه ها نگاه ميكرد تا اونجاكه براشون اسم گذاشته بودم: كارگراي خدا ... من همون دختر كوچولو ام كه با داداشش سر هر چيز گريه ميكرد، دعوا ميكرد و حتي كتك كاري ميكردن ... من همون دختر كوچولو ام كه دوست نداشت هيشكي بهش بگه كوچولو كه اگه ميگفت دم گوش باباش ميگفت: من كوچولو نيسسستم. من همون دختر كوچولوام كه كم كم بزرگ شد و رفت مدرسه ... من همون دختري ام كه تو دبيرستان به خيلي چيزا شك كرد و خيلي سوال واسش پيش اومد ...  من همون دختري ام كه گناه و اشتباه ميكرد (كه...
18 اسفند 1390

ماه من

مـــاه مـن غــصه نـخور زنـدگي جــذر و مـد داره دنــــيامـون يـــه عـــــالمه، آدم خــوب و بـد داره مــاه مــن غــصه نـخور مــــثل مــــاها فـــــراوونه خيلي کم پيدا ميشه کسـي رو حرفش بمونه مــاه مـن غــصه نـخور، گــــريه پــــــــناه آدماس تـــر و تــــازه مـوندن گـل،مال اشک شـبنماس مــاه مـن غـصه نخور، زندگي خوب داره و زشت خـــدا رو چه ديدي شايد فردامون باشه بهشت مـــاه مـن غـصه نـخور، پــنجره مون بــازه هــنوز: بـــاغـچه;مون غــرق گـلاي عــاشق نــازه هــنوز ماه من غـصه نخور،باز داره فصل سيب ميشه ميدونم گــاهي آدم، تو وطـنش غريب ميشه مــاه مـن غـصه نـخور، مـــاها کــه تب نميکنن: مــا...
18 اسفند 1390

خدا میگوید

تو مي گويي: ارزشش را ندارد. خدا مي گويد: ارزشش را پيدا خواهد كرد. تو مي گويي: از پس اش بر نخواهم آمد. خدا مي گويد: برايت شرايط كافي را مهيا خواهم كرد. تو مي گويي: مي ترسم. خدا مي گويد: به تو قدرت و عشق اعطا مي كنم. تو مي گويي: هميشه مضطرب و نگرانم. خدا مي گويد: به من اعتماد كن. تو مي گويي: به اندازه كافي باهوش نيستم. خدا مي گويد: اما من به تو دانش و هشياري بخشيدم. تو مي گويي: نمي توانم خودم را ببخشم. خدا مي گويد: تو را مي بخشم. تو مي گويي: هميشه احساس تنهايي مي كنم. احساس مي كنم كسي مرا دوست ندارد . خدا مي گويد: من عاشق تو هستم. و خدا باز هم مي گويد: تنها بدان كه هميشه به يادت هستم. &n...
17 اسفند 1390